دکتر عبدالله خدابخشی[2]
نکات مختصر فقهی در رابطه با فسخِ اقاله، اقاله اقاله، فسخِ فسخ؛ کدام یک ممکن است؟
1- متن دادنامه:
دادنامه شماره ۹۳۰۹۹۷۰۲۲۴۶۰۱۰۶۸ مورخ 27/08/1393 شعبه ۴۶ دادگاه تجدید نظر استان تهران:
«در خصوص تجدید نظر خواهی … نسبت به دادنامه شماره 9201014-30/10/92 موضوع پرونده 900566 شعبه 5 محاکم عمومی تهران از این جهت وارد و مؤثر است که با توجه به ظهر بیعنامه شماره 623764 قرارداد بیع مذکور در مورخ 22/4/90 فسخ و اقاله گردیده و مقرر میگردد تجدیدنظرخواندگان (خریداران اولیه) مدت 6 ماه در مغازه بهعنوان مستأجر، ادامه فعالیت دهند و به شرح بند 5، موجرین (تجدیدنظرخواهان) متعهد میگردند در پایان مهلت، ودیعه را هنگام تخلیه به مستاجرین (تجدیدنظرخواندگان) پرداخت نمایند و در غیر این صورت ظرف مدت ده روز از تاریخ تأخیر در پرداخت، قرارداد 62376 کماکان دارای اعتبار و به قدرت خود باقی گردد؛ در حالی که اولاً در صورت فسخ و یا اقاله بیع در صورتی که طرفین بخواهند مجدداً به معامله و عقد بیع رجوع نمایند، نیازمند انشای جدید و ایجاب و قبول علیحده هستند و نمیتوان عقدی که زایل گردیده، به صرف تحقق و یا عدم تحقق شرطی (بدون ایجاد اسباب بیع) آن را احیا نمود؛ ثانیاً … ثالثاً …؛ که تمامی اینها ناشی از ضعف عملکرد بنگاهدار و کمسوادی وی در انضباط کاری و حقوقی میباشد به نحوی که بعد از تفاسخ و معدوم گردیدن بیع، آن را با تحقق شرطی تصور نموده است…».
2- تحلیل و نقد رأی
2-1- در اقاله، مباحث دقیقی از جهت ماهیت (اینکه اقاله عقد معهود فقهی است یا ماهیت دیگری دارد؟)، شکلگیری و نحوه تحقق (مثلاً معاطات در آن جاری است یا خیر؟)، تغییر عوضین (اینکه آیا میتوان شرط کاستن یا افزایش عوضین را صحیح دانست؟) و مانند آن مطرح شده که استفاده تکنیکی از آن اندیشههای فربه، قطعاً مفید است. از زمره مباحث آن، تصور «انحلال اقاله» یا «اقاله اقاله» یا «فسخ اقاله» و عباراتی مشابه است! مختصر اینکه آیا طرفین میتوانند اقاله را از بین برده و عقد سابق را احیا کنند؟ یا آن عقد نیازمند ایجاب و قبول خاص خود است؟ البته این پرسش اثر عملی هم دارد. برای مثال، دو شریک را فرض کنید که قرارداد مشارکت منعقد کردهاند و با اینکه سهم آورده آنها مساوی است اما به هر دلیل (که البته این را نیز برخی موافق نیستند!) برای یکی از آنها، سهم بیشتری مقرر شدهاست. در این صورت، با اقاله مشارکت، عوضین برمیگردد. حال اگر همین اقاله را منتفی کنند و در این باره که آیا تمام شرایط قبل را رعایت میکنند یا خیر، تصریحی نداشته باشند؛ آیا به صرفِ انحلالِ اقاله، مشارکت قبلی از جمله تفاوت سهام آنها اعاده میشود یا مشارکت بهطور مطلق اعاده خواهد شد؟ که لازمه این اطلاق، سهم برابر آنها به دلیل آورده برابر است.
2-2- به هر صورت، به پرسش مورد نظر برگردیم. آیا میتوان اقاله را فسخ کرد؟ اعم از این که در قالب خیارِ عیب باشد یا غبن یا به صرف تخلف از شرط؟ مثلاً طرفین، بیع را اقاله کنند. در اقاله قید شده که اگر فروشنده (که سابقاً ثمن را دریافت کرده)، ثمن را تا فلان تاریخ تسلیم نکند، اقاله خود به خود منتفی است یا خریدار، حق فسخ اقاله را خواهد داشت و …؛ کیفیت تحقق این اختیار برای برهم زدن اقاله مهم نیست؛ مهم این است که آیا این امکان برای منتفی شدن اقاله و احیای عقد اصلی، به صرف این شرایط و تخلف از شرط ضمن اقاله و نهایتاً فسخ اقاله، ممکن است یا لزوماً باید ایجاب و قبول تازهای، زاده شود؟!
2-3- حکم قضیه، در فقه منقح نیست. برخی به صحت آن و امکان برهم زدن اقاله، تصریح دارند. برای مثال گفته شده است: «أنّ الإقاله أیضا التزام بحلّ العقد الأول و لذا بنینا على شمول العقد لها، فما المانع من کونها فسخا متزلزلًا؟ بمعنى أنه لو یعمل بالشرط یکون لمن له الشرط فسخ الإقاله، فتصیر کأن لم تکن من الأول … فالحقّ: أنه لو لا الإجماع التعبدی کان الأظهر صحه الشرط» (روحانی، 1429ق. : 18/ 323 و 324). مختصر اینکه برهم زدن اقاله، به هر علت مانند تخلف از شرط ضمن آن، به این میماند که آن اقاله از ابتدا، فسخ متزلزلی بوده و منعی برای تصور چنین فسخی وجود ندارد. همچنین در این میان، اجماعی در ظاهر وجود دارد که تنها مانع محسوب میشود. البته در رد این اجماع نیز میتوان به نظر مخالفان سرشناس اشاره داشت که تحقق آن را مشکوک میکند. اینکه اجماع مدرکی است یا منقول یا محصل نیز خالی از تأثیر نیست.
2-4- یا در مورد «هل یجوز إقاله الإقاله؟» ضمن اشاره به دشوار بودن این امر که البته ممکن است ناشی از تحقق یا تصور آن باشد، منعی برای اصل آن نمیبیند و میگوید: «مشکل و إن لم یکن بعیدا» (یزدی، 1376: 194).
2-5- از مخالفان میتوان به صاحب جواهر اشاره کرد که با طرح ایراداتی به انحلال اقاله یا فسخ آن، از جمله میگوید: تزلزل فسخ، معهود و مرسوم نیست! از این جهت، اگر از اقاله تخلف شد (مثلاً فروشنده ثمن را در مهلت مقرر اعاده نکرد)، نمیتوان آن را فسخ کرد و عقد را به حال سابق اعاده نمود و در واقع باید گفت چنین شرطی صحیح نیست. سپس این موضوع را خالی از اشکال نمیداند و با تحلیل ماهیت اقاله، در این که اساساً آن را عقد معین یا توافق خاص بدانیم یا همان فسخ بنامیم، نظراتی را بیان داشته و در پایان مسأله نیز با عبارت «و الله أعلم» استنباط مخالف را ارشاد میکند (محقق حلی، 1430: 24/ 355 و 256).
2-6- اینکه ایراد شود عقد نیازمند ایجاب و قبول تازه است، حتی اگر بحث از فسخِ اقاله یا انحلال آن در میان باشد، سخن خوبی است اما ایراد آنجاست که قدرتِ اراده طرفین و طراحی ایجاب و قبول، نادیده گرفته شدهاست؛ زیرا هرچند برای تحقق عقد، دو اراده موافق لازم است اما به این معنا نیست که این ارادهها باید به کیفیت یا شیوه و قالب معین یا بدون واسطه، ابراز و اقتران یابند! به عبارت دیگر، طرفین عقد، ابتدا آن را منعقد میکنند؛ سپس اقاله مینمایند و ضمنِ اقاله توافق دارند با تحقق رویداد معین یا در مدت معین، امکان اعاده عقد باشد! این توافق در هیچ شرایطی باطل نیست زیرا اراده بر انعقاد عقد مجدد یا احیای عقد سابق، از ابتدا وجود داشته و میدانیم که طول مدت برای تحقق مفاد و مؤدای ارادهها، اثری در عقد ندارد و اینکه گفته میشود توالی ایجاب و قبول ضروری است، ضمن تأیید آن، به معنای بیان ارادهها در لحظه تحقق عقد نیست، بلکه طرفین میتوانند ایجاب و قبول را اعم از اینکه به صورت معلق یا منجز باشد، از پیش محقق نمایند تا با تحقق واقعه معین، اثر خود را به بار آوَرد. چنین توافقی بدون ایراد است و منطق ساده عرف نیز نمیتواند بطلان آن را درک کند. در مثال ما، خریدار در اقاله با فروشنده شرط میکند ثمن را در تاریخ معین به حساب او واریز نماید و الا اقاله برهم میخورد و همان عقد اعاده میشود. ایراد کجاست؟ تنها به فقدان اراده و ایجاب و قبول مربوط میشود یا اینکه حتماً در لحظه اعاده و احیای عقد باید این ایجاب و قبول، جامه نو بر تن کنند؟ قطعاً اراده برای اعاده که وجود دارد و ایجاب و قبول نیز از پیش محقق شده و همکاری موافق بین آن دو، رخ داده است اما نه در فقه و نه در حقوق و منطق عرف، تحقق ایجاب و قبول، در لحظه اثرگذاری نهایی شرط نیست و آزادی قراردادی هر شیوهای را تجویز میکند. نظم عمومی و اخلاق و قواعد فنی عقود نیز برهم نمیخورد؛ نیازهای مردم هم تأمین میشود!
2-8- در واقع همانطور که شرط فاسخ، صحیح است زیرا طرفین از قبل که گاه مدت زمان طولانی است، توافق دارند با تحقق واقعهای، قرارداد فسخ شود و کسی ایراد ندارد که اراده فسخ، کجاست! اینجا هم نمیتوان ایراد کرد که ایجاب و قبول کجاست؟ این ایجاب و قبول، سابقاً محقق شدهاند اما اثرگذاری را به آینده منوط کردهاند. مبانی ذخیره مالکیت، عقد معلق و نهادهای دیگر به همین برمیگردد.
2-9- دوران دقایق عقلی گذشته و باید امهات عرفی و نیازهای عموم را به تکنیکهای فقهی و حقوقی آراست و جز در صورتی که نظم عمومی و اخلاق والای اجتماعی برهم میخورد، طرفین را در انعقاد هر توافقی با هر شکل آزاد نهاد. فسخ اقاله، نه خلاف نظم است و نه با اخلاق مغایرت دارد. در فقه نیز اختلاف نظر است و همین بس که گفته شود، حکم شرع در مخالفت با آن نیست. رأی دادگاه باید از فتوای فقیه فاصله بگیرد و به دنبال حکم شرع باشد. این تمایز در رأی حاضر دیده نمیشود. به راستی چرا به فقهای موافق استناد نشده و از صحت آن دفاع نکردهاند که همسو با قانون باشد و به نیازهای بِحَقِ مردم نیز پاسخ دهد؟
2-10- سخنی نیز بر قلم قضات صادرکننده رأی رفته که ابعاد اجتماعی و رفتار ناصحیح حقوقیِ برخی از فعالان اقتصادی و کارگزاران انعقاد قرارداد را نشان میدهد و از این جهت خالی از فایده نیست؛ هرچند ارتباطی با هیچ یک از مبانی رأی ندارد! آنجا که گفتهشده: «تمامی اینها ناشی از ضعف عملکرد بنگاهدار و کمسوادی وی در انضباط کاری و حقوقی میباشد؛ به نحوی که بعد از تفاسخ و معدوم گردیدن بیع، آن را با تحقق شرطی تصور نموده است …». البته از واسطههای قرارداد گلایههایی جدی وجود دارد که از اهم آن، داور شدن مشاوران با اطلاعات ناچیز از داوری است اما سهم تنظیم نادرست قرارداد، گلایه بِحقی است. ضمن تأیید ارزش کار اعضای این حرفه، بر لزوم تقویت اطلاعات حقوقی واسطههای قراردادی و نظارت بهتر و بیشتر مسئولان امر، تأکید میشود.
منابع
- روحانی سیدصادق. (1429 ق.). فقه الصادق علیهالسلام. قم: منشورات الاجتهاد.
- محقق حلی، جعفر بن حسن. (1430ق.). جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام. بیروت: دارالحیاءالتراث العربی.
- یزدی، محمدکاظم بن عبدالعظیم. (1376). سوال و جواب. تهران: مرکز نشر علوم اسلامی.
[1] – نقد رای حاضر، از جمله مطالب مفید و آموزنده دکتر عبدالله خدابخشی در کانال تلگرام ایشان است که به همت خانم نسیم پرستگاری و نظارت استاد خدا بخشی تدوین شده است.
[2] – هیئت علمی گروه حقوق دانشگاه فردوسی مشهد. وکیل پایه یک دادگستری
برگزفته شده از مجله مدرسه حقوق کانون وکلای دادگستری اصفهان شماره 25
وکلای کیفری اصفهان
وکیل کیفری اصفهان
وکیل جزایی اصفهان
وکیل جنایی اصفهان
وکیل زندان اصفهان
وکیل جرم اصفهان
وکیل پرونده قتل
وکیل پرونده سرقت
وکیل با سابقه
وکیل حرفه ای در اصفهان
وکیل پیگیر
وکیل متخصص اصفهان
وکیل متبحر اصفهان
وکیل با انصاف
وکیل با سواد اصفهان
وکیل پایه یک دادگستری
وکیل نجف اباد
وکیل فلاورجان
وکیل خوب بهارستان
وکیل دادگاه نیکبخت
وکیل مواد مخدراصفهان
وکیل تهدید
وکیل تجدیدنظر اصفهان
وکیل نیکبخت
وکیل جرائم سنگین
وکیل اعدام اصفهان
وکیل جوانان اصفهان
وکیل بانوان
وکیل بسیجی
وکیل باایمان
وکیل با اخلاق اصفهان
وکیل با انصاف در اصفهان
وکیل گران در اصفهان
وکیل جرائم پزشکی اصفهان
وکیل جعل اصفهان
وکیل جرائم نظامی اصفهان
وکیل رابطه نامشروع اصفهان
وکیل شکایت
وکیل دادخواست